TvNostalgia

TvNostalgia

OldActors
TvNostalgia

TvNostalgia

OldActors

پرویز فنی زاده به روایت علی خدایی

سر بر شانه چه کسی بگذاریم

که خود بغض گریه نداشته باشد؟            

                   تو شهرما، یکنفر بود که خاطرخواه ایران و مردمش بود. ۳۳ سال پیش، پنداری دود شد و رفت به آسمان. او آنقدر ملیجک ناصرالدین شاه ماند تا جنازه ایستاده سلطان صاحبقران را از شاه عبدالعظیم به کاخ سلطنتی باز آوردند، در انتظار پروانه معصومی در فیلم لطیف و عاشقانه “رگبار” زیر باران بی امان بهاری ایستاد، اما خیس نشد، کنار گاو مش حسن همراه با عزت الله انتظامی گریست، با بهروز وثوقی در اوج شکوفائی اش، سینه به سینه شد و می رفت تا در کنار عزت الله خان (انتظامی) برتارک فیلم و تئاتر ایران بنشیند. نوکر و باغبان دائی جان ناپلئون شد، اما غمخوار لیلی و مجنون آن سریال فراموش نشدنی، و بالاخره در گوزن ها، شاخ بلند او در انبوه شاخه های هرز جنگل رویدادهای شگفت روزگار ما در دو دهه ۴۰ و ۵۰ گیر کرد و به تیر اعتیاد از پای در آمد. پرویز فنی زاده نمرد، پر کشید و داغ خود را به دل تئاتر و سینمای ایران گذاشت. به دام اعتیاد افتاد. از بدخیم ترین آن هم: هروئین!

هیچکس در سینمای ایران نخواهد توانست “مش قاسم” یا “ملیجک” شود.

حالا، سالهاست که هر بار آسمان ایران هق هق می‌کند “رگبار” ی به خاطر می‌آید که فنی زاده در آن عاشق پروانه معصومی بود. راستی، چه کسی می‌توانست زیر پوست “بوف کور” هدایت برود، جز او؟ هدایت با گاز خود را کشت و فنی زاده با اعتیاد.

متولد۱۳۱۶ بود، انقلاب آرزویش بود، اما وقتی رسید که او دیگر نمی توانست برخیزد و کمر راست کند. نیم خیزی برداشت اما دیگر خیلی دیر شده بود!در سال ۱۳۳۷ به کلاس‌های هنرهای دراماتیک رفت و با گروهی از دوستانش گروه «تئاتر گل سرخ » را تشکیل داد، و در سال۱۳۴۰ به عضویت «گروه تئاتر پازارگاد» درآمد. از این پس بازیگر حرفه ای تئاتر شد، و کار در روزنامۀ اطلاعات را رها کرد و در صحنه تلویزیون ظاهر شد.

در سال ۱۳۴۵ به استخدام اداره هنرهای دراماتیک (اداره برنامه‌های تئاتر) درآمد و استعداد خود را در ایفای نقش‌های طنزآمیز نشان داد. در “منطقه جنگی”، “مستأجر”، “فرانسوا”، “پرواربندان”، “وای بر مغلوب”، “یک نوکر و دو ارباب”،‌ “حسن کچل”، “خوشا به حال بردباران”، “مرده‌های‌بی‌کفن”، “دفن”،‌ “باغ وحش شیشه ای”، “استثناء و قاعده”،‌ “سرگذشت مرد خسیس”، “سرباز لاف زن”، “خبرچین”، “استحاله”، “دست بالای دست”،‌ “جعفرخان از فرنگ برگشته”، “جایی که صلیب گذاشته اند”،‌ “آی‌ بی‌کلاه آی با کلاه”، “چوب به دست‌های ورزیل”،‌ “پست خانه”، “مترسکی در شب”، “قطار سریع السیرسانتیاگو”، “مسافران”، “گرگ‌ها و شش شخصیت در جست و جوی نویسنده”،

اینها شماری از نمایشنامه هایی اند که فنی زاده در آن‌ها بازی کرد. او را نباید در دائی جان ناپلئون خلاصه کرد و خلاصه هم نمی شود کرد. راه درازی را پیموده بود تا شد “مش قاسم”

استعداد و انعطاف فنی زاده در بازیگری روی صحنه تئاتر پای او را به سینمای ایران باز کرد. رفت در جلد یک روشنفکر پرحرف و مخالف خوان در “خشت و آینه” نوشته گلستان (۱۳۴۴) و این نخستین حضور فنی زاده در مقابل دوربین فیلمبرداری بود. گلستان، تنها فروغ را در سینما پیش نکشید. فنی زاده از دیگر تیزبینیی های او برای کشف استعدادها بود.

فنی زاده پس از بازی کوتاه دیگری در فیلم گاو (داریوش مهرجویی، ۱۳۴۸) که استعدادش در سایه بازی کم نظیر عزت الله انتظامی پیش آمد، در فیلم رگبار (بهرام بیضائی، ۱۳۵۰) و سپس تنگسیر (امیر نادری، ۱۳۵۲) ظاهر شد. بازی فنی زاده در نقش آقای حکمتی (در فیلم رگبار) و در نقش اسماعیل ( در فیلم تنگسیر) ویژگی‌های بارز او برای رفتن در زیر پوست نقش ها را نشان داد: “نگاه نافذ” را که بازی کرد، بسیاری او را در نگاه ستودند و فنی زاده با همین نگاه نافذ‌ در فیلم‌ گوزن‌ها (مسعود کیمیایی ۱۳۵۴) و سپس فیلم بوف کور (کیومرث درمبخش، ۱۳۵۴) ظاهر شد. با بازی در فیلم رگبار جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را در پنجمین جشنواره سپاس (۱۳۵۲) دریافت کرد.

کم کم در سریال های تلویزیونی هم ظاهر شد. در دو مجموعة تلویزیونی دایی جان ناپلئون (ناصر تقوایی، ۱۳۵۴) در نقش « مش قاسم » و سلطان صاحبقران (علی حاتمی، ۱۳۵۵) در نقش « ملیجک ». او همانگونه که بعدها عزت الله انتظامی گفت “فنی زاده یک استثناء بود”. و چه حیف که در ۴۲ سالگی از پای در آمد. اسفند ۱۳۵۸٫ در حال بازی در فیلم “اعدامی” بود که از روی خاک به زیر خاک رفت! نقش او را در ادامه این فیلم به رضا کرم رضایی دادند که شباهتی به فنی زاده نداشت و نتوانستا….

در آغاز دهه ۱۳۵۰، یکی دوبار که برای مصاحبه به بخش هنری روزنامه کیهان آمده بود، او را دیدم. آنقدر آرام حرف می زد که گوئی خجالت می کشد ذهنش را بر زبان بیآورد. بعدها، خود، گوزن فیلم “گوزن ها” شد. فیلمی که سناریوی آن بر اساس ماجرای محاصره و کشته شدن “احمد زیبرم” (یکی از چریک های فدائی خلق) در یکی از جنوبی ترین محلات تهران نوشته شده بود. و شاملو سوگوارانه در باره کشته شدن او سرود:

“گنجشگک اشی مشی،

روی بام ما مشین-

بارون می آد خیس میشی…

بر می آد گوله میشی

می افتی تو حوض نقاشی”،

و سپس نوبت پری زنگنه و فرهاد بود که بغض در گلو، آن را بخوانند. همان را که منفرد زاده تبدیل به موزیک متن فیلم “گوزن ها”. کرده بود.سال ۱۳۵۶، ایران خود را برای حوادث بزرگ تاریخی آماده می کرد. یک نیمروز، در یک اغذیه فروشی کوچک، در خیابان سلطنت آباد تهران، تازه غذائی سرپائی سفارش داده بودیم که فنی زاده را پشت در، تکیه به دیوار دیدم. تکیده شده بود، آنچنان که گوئی پوستی بود خشک شده بر کاسه تاری شکسته. آهسته به “هاتفی” که هنوز معاون سردبیر کیهان بود و نه سردبیر آن، اشاره کردم. رفت بیرون و با فنی زاده بازگشت. تاب ایستادن نداشت. تعارف به غذا کردیم. رد کرد. چند جمله ای گفت که سیاسی بود و علیه رژیم. هاتفی یک صد تومانی از جیبش درآورد و آهسته گذاشت در جیب او و فنی زاده بقول خودش: رفت که زنده شود!

چه خیال باطلی! رفت که خود را به نابودی بسپارد، رفت که فیلم “اعدامی ” را به پایان نبرد و خود جلوتر از اعدامی ها لب مرگ را ببوسد. آن یاس و دلمردگی آلوده به خشم نسل جوان دهه ۵۰ را که شاه نتوانست درک کند، چگونه می توان توصیف کرد؟

سکوت را هاتفی شکست و گفت: فنی زاده گلسرخی دوم است، با این تفاوت که این یکی خودش، خودش را اعدام می کند!نیمه های سال ۱۳۵۸، زیر آوار آن همه حادثه و رویداد، که هیچکس را فرصت پرسیدن حال و روز غایبین نبود، خبر آوردند: … قبول کرده ترک اعتیاد کند. پذیرفته که در بیمارستان بستری شود.

اما، دیگر کار از کار آن گوزن شهری گذشته بود. آنقدر که بهار بعدی را هم ندید. آمپول آلوده، با او همان کرد که با داریوش رفیعی کرد: کزاز

نیمه جان، رساندنش به بیمارستان ایرانمهر، اما همه تلاش ها بیهوده شد. و حالا، در یک گوشه بهشت زهرا، گورستانی که پایتخت مردگان دوران ما شده، پرویز فنی زاده نیز خفته است. همراه با آرزوهای بلند انسانی اش. تنها ۴۲ سال داشت. از او یک فیلم نیمه تمام باقی مانده با نام “اعدامی” که گوئی پایانش خود فنی زاده بود! "منبع"

ویدیو کلیپی از فیلم تنگسیر امیر نادری


نمایی از فیلم تنگسیر

با بازی بهروز وثوقی ، نوری کسرایی ، عنایت بخشی ، پرویز فنی زاده ، جعفر والی

کارگردان : امیر نادری

محصول سال 1352

نمایی از فیلم خشت و آینه ابراهیم گلستان


نمایی از فیلم خشت و آینه با بازی زیبای زنده یاد پرویز فنی زاده و به کارگردانی ابراهیم گلستان